استادی که کوچک شد
11 آذر 1257 در خطه سرسبز گیلان فردی به دنیا آمد که توانست در فرهنگ ایرانی طوری نفوذ کند که پس از 142 سال، از طریق رسانه بازی به او پرداخته شود. یونس استادسرایی معروف به میرزا کوچک خان جنگلی همان فردی است در سال 1300 هجری سر از بدنش جدا میشود اما از تاریخ نه! مردم ایران قهرمانپرور هستند و نشان دادند که در طور سالها، قهرمانان خود را فراموش نمیکنند. این به یاد ماندن، گاهی در سریال تلویزیونی، گاهی فیلم سینمایی و حالا در قالب بازی ویدیویی بروز کرده است. البته فراموش نکنیم روحیه استعمار ستیزی و بیگانه ستیزی ایرانیان در ماندگاری این افراد موثر بوده است.
بازی تفاوت عمده ای با رسانههای هم عصر خود مانند تلویزیون دارد. در بازی شما “انجام میدهید” آنچه را که در فیلم میبینید. انجام یک عمل حتی به طور مجازی، تجربهای جدید در فرد ایجاد میکند. حالا اگر این تجربه انجام عمل، سخت و ملال آور باشد به مراتب تجربۀ ناراحتکنندهتری از رسانههای دیگر را در ذهن حک میکند.
بازی مبارزان جنگل توسط استودیو نواندیش توسعه داده شده و حامی اصلی آن موسسه تبیان است. در تیتراژ بازی موسسه تبیان این طور معرفی شده است: موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان در سال 1380 با هدف ترویج فرهنگ اصیل اسلامی و احیای سنن و آثار اهل بیت (ع)، رشد اسلامی، و تربیت دینی و معرفت دینی و … و استفاده از ابزارهای روزآمد علمی با توجه به ارتقای روزافزون فناوری ارتباطات در مناسبات اجتماعی و توسعه دانش و فرهنگ تاسیس شد… بخش گیم این موسسه از اولین سازمانهای حامی بازی در کشور بود اما از اوایل دهه نود بسیار کمرنگ شد تا امروز که با این بازی دوباره خود را نشان داد. البته از بخش گیم، تنها سایتی مانده بود که آن هم امروز نیست.
مبارزان جنگل، نیز در سال 1392 اولین خبرها را از نیت سازندگانش در ساخت بازی منتشر کرد. هر از گاهی خبری از بازی منتشر میشد اما بالاخره آذر ماه 1399 و با تاخیر بسیار منتشر شد. البته بخشی از مشکلات عدم انتشار به ساختار و چرخه بازار بر میگردد و مشکلاتی که از سال 94 در حوزه نشر فیزیکی به وجود آمد اما بنظر من مشکل این بازی فقط انتشار نبوده و از کمبودهای مختلفی رنج میبرد.
قبلاً از زحمات سازندگان و ناشران بازی که نگذاشتند این بازی در قفسهها خاک بخورد و آن را منتشر کردند تشکر میکنم و اذعان میکنم که این بررسی در جهت پیشرفت صنعت بازی و جلوگیری از خطاهای گذشته نوشته شده است.
سر و صورت
اولین نقطه برخورد مخاطب با بازی گرافیک آن است. این بازی سهبعدی است و مدلهای شخصیتها، محیط و سلاحها به صورت سهبعدی ساخته شدهاند، اما جزییات ندارند. هر چه بازی پیشرفت میکند ضعف مدلسازی بیشتر خود را نشان میدهد. این اتفاق در کاتسینها که بازیکن مشغول بازی نیست و عملاً کمتر بیشتر به جزئیات دقت میکند بیشتر نمایان است. چشم میرزا به صورت وحشتآوری سیاه شده که احتمالاً به خاطر مشکل مدل قرنیه چشم باشد و نور را بازتاب نمیدهد.
وقتی حرف از قهرمان ملی است باید این قهرمان خوب ساخته شود وگرنه از هدفی که سازنده دارد دور میشود. این اتفاق را در مجسمه و مدلسازی سردار حاج قاسم سلیمانی دیدیم که واکنشهای منفی زیادی داشت. مدلسازی به طور افراطی لوپولی شدند که علت آن را در پلتفرم پیسی درک نمیکنم. بازیهای موبایلی امروز مدلهای بهتری دارند. انیمیتها هم که تعریف چندانی ندارند. اما لیپسینکها نشان میدهد سازندگان نسبت به کیفیت صحبت کردن و انیمیت صورت بیتفاوت نبودهاند.
بازی نمیتواند خودش را با رزولوشن سیستم تنظیم کند و این عمل را بازیکن خودش باید انجام دهد. رابط کاربری و GUI بسیار ضعیف هستند. نقطه هدفگیری (aim) متناسب با اسلحه و دشمن طراحی نشده، نقشه جهتنما به جز برای مشخص کردن دشمنان کارایی دیگری ندارد؛ دشمنی که بدون نقشه هم باید دیده شوند. شاید این کار برای پوشاندن ضعف در عدم پیدایی دشمن در قاب باشد. یعنی بازیکنی که سخت میتواند دشمن را در قاب پیدا کند – خصوصاً در مراحل برفی – بتواند حداقل از روی نقشه آن را پیدا کند. اگر اینطور باشد سازندگان تلاش کردند تا صورت مسئله را پاک کنند. در واقع بازیکن بایستی در جریان بازی دشمنان را پیدا کند.
سیستم ذرات (پارتیکل) هم تعریف چندانی ندارد. دود و آتش ناشی از شلیک توپ و تفنگ خوب از کار در نیامده اما در یک مرحله که از کنار رودخانه و آبشار حرکت میکنیم جریان آب جلوه بهتری دارد.
رابط کاربری با توجه به موضوع و تم بازی از جنس چوب انتخاب شده و معمولی است. تجربه کاربری اما ضعیف است و دکمهها و ماموریتها در تصویر به راحتی به چشم نمیآیند.
فکر و ذهن
نوع روایت داستان بازی خطی و با استفاده از کات سین است. گیمپلی کمکی به روایت نمیکند اما ماموریتهای بازی در داستان مشخص شدهاند. داستان خطی است و شما باید یک خط داستان را پیش گرفته و پیشرفت کنید. گرچه در بازی داستان داریم ولی ماجراجویی نداریم. میثم شخصیتی است که شما آن را بازی میکنید. میثم در تلاش برای جنگلی شدن، فردی را از دست قزاقها نجات میدهد و این آشنایی آغاز رفاقت این دو است که تا پایان داستان آن را میبینیم. در طول بازی فلش فورواردهای زیادی داریم که به نظر میرسد نویسنده تلاش کرده تا چند اتفاق مهم تاریخی را بازنمایی کند. گرچه در نحوه قاببندی اشکالاتی وجود دارد اما درگیرکننده است. ایکاش در ساخت مدل و متحرکسازی و نور و شیدر کیفیت بالاتری را شاهد بودیم تا این روایت را گیراتر میکرد. کاتسینها اینگیم هستند و در واقع انیمیشنهای از پیش رندر شده نیستند. یکی از دلایل حجم پایین بازی همین اینگیم بودن کاتسینهاست. البته این کار از کیفیت بصری آن کاسته است.
دست و بدن
مجموعه مکانیکها روند بازی را شکل میدهد. تمام پُز اهالی گیم اینست که مخاطب در بازی نسبت به رسانههای دیگر نظیر سینما آزادی عمل بیشتری دارد ولی در بازی مبارزان جنگل محدودیتهای زیادی داریم. انتظار از بازیهایی که در سال 99 منتشر میشوند با بازیهای سال 90 متفاوت است. تکنولوژی، مکانیکها، امکانات، حداقلهایی مانند پریدن، کاور گرفتن، ریلود، زوم دوربین و … بدیهیات یک بازی در سبک اکشن تیراندازی است. اما این بازی از آن بیبهره بوده یا به خوبی استفاده نکرده است. بازیکن باید در ازای هر کنشی در بازی بازخورد داشته و نتیجه را لمس و درک کند. مثلاً یکی از کارهایی که طراحان برای این مهم انجام دادهاند قرمز شدن صفحه نمایش در زمان اصابت تیر به بازیکن است. یا زمانی که به اشیای پیرامونی شلیک میکند واکنشی متناسب با جنس آن دریافت میکند. به چوب میخورد تکههای آن پخش میشود اما وقتی بازیکن به دشمن شلیک میکند هیچ بازخوردی دریافت نمیکند. پاسخ مناسب در ازای تعامل، تجربه بازیکن را غنیتر میکند. راه رفتن روی خاک یا توی گل متفاوت است که در بازی این را میشود حس کرد. نقاط ذخیرهسازی (چک پوینت) همان جایی باید باشد که هست.
بخش فنی و هوش مصنوعی را فاجعهبارترین قسمت بازی میتوان دانست. مهم نیست کجا هستی، در دایره تعریف شده دشمن قرار بگیری به تو شلیک میکنند؛ حالا پشت دیوار باشی، یا داخل خانه. گاهی دشمن، سرگردان است، گاهی بیحرکت، گاهی تا میتواند بدون هیچ منطقی تیرهایش سهم تو میشود بدون توجه به اینکه همرزم تو نزدیکتر به اوست. اما هیچ چیزی بدتر از این نیست که ندانی از کجا میخوری؟ یا الان باید چکار کنم؟ در مرحله ششم پشت تیرباری که 10 هزار فشنگ داشت ایستادم بدون اینکه بدانم چه کنم. تصمیم گرفتم همه 10 هزار فشنگ را خالی کنم ولی اتفاقی نیفتاد. رفتم و زیر خمپاره ایستادم تا بمیرم.
مشکل هوش مصنوعی فقط در دشمنان نیست. در همرزمها و دوستان نیز وجود دارد. مجسمههایی که ایستادهاند و تک و تنها باید کاری کنی که نمیدانی چیست. بازی پر از باگهای برطرف نشده است.
بازی در ابتدا تلاش میکند تا نحوه استفاده از هر دکمه کیبورد را به بازیکن آموزش دهد. البته این فقط منحصر به چند دکمه است و برخی حرکات را میبینیم که اساساً کنترل خوبی ندارد و تمام اعضای بدن را منقبض میکند.
زبان و صدا
صدای شخصیتها خیلی خوب و متناسب انتخاب شده و کیفیت آن خصوصاً در میانپردهها خوب ارزیابی میشود. موسیقی نقطه قوت این بازی است. فضای موسیقایی تقریباً به سبک جاز است و برای یک بازی اکشن که تمام آن در جنگ میگذرد مناسب است. البته در برخی بخشها ملایمتر میشود تا نقطه اوج و فرود را حفظ کند و از یکنواختی در بیاید.
هر چقدر موسیقی و دوبله خوب است صداسازیها (فولی) بد است. هر چقدر از انسان صدای خوب میشنویم از اشیا صدایی نمیشنویم. موسیقی یکی از بیواسطهترین هنرهاست. صدا میتواند حس بازیکن را نسبت به بازی بهتر کند و این اتفاق در برخی مواقع میافتد.
5 دقیقه از گیمپلی بازی مبارزان جنگل
جمعبندی
مبارزان جنگل یک بازی اکشن تیراندازی متوسط به پایین است. داستان، روایتهای سینمایی، دوبله و موسیقی آن خوب، اما ضعف در گیمپلی، گرافیک، هوش مصنوعی و باگهای متعدد در بخش فنی آن جذابیتش را تحت تاثیر قرار داده است.
این بازی را اگر موجود زاییده شده در نظر بگیریم، موجودی ناقص الخلقه است. ما با موجودی طرفیم که به دنیا آمده اما ناقص است. موجودی که در اندام و جوارح نقص داشته اما صدا دارد و میتواند حرف بزند. تمام تلاش تبیان گیم و شرکت نواندیش که در فرآیند تولید بازی با مشکلات زیادی روبرو شدند انتشار این بازی بود و در واقع خلق این نوزاد. آنها نوزاد را سقط نکردند.
سازندگان میتوانستند بازی را منتشر نکنند و در عوض انتقادی را نیز نشوند اما جسارت کردند و حتماً با جرات انتقادات را نیز میشنوند. شاید عرضه این بازی بیش از پیش بیماری صنعت گیم کشور را نمایان کند صنعتی که در گزارش های آماری همگان از گردش مالی بسیار بزرگ و کاربران فعال روزانه خبر میدهند اما چرخ دندههای آن یکی یکی در حال شکسته شده هستند.